یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟

ساخت وبلاگ
حدود ده ماه پیش...اومدم تو این دنیا ب عشق ی عزیزی ک دنیامون نفسامون...دلامون نزدیکتر از قبل بشن ولی حالا....با ی مشت خاطره....ک قشنگن خیلیاش آخرین مطلبمو تو وبلاگ عزیز میذارم...ی وقتایی هم هست مثه الان...ساعت 1شب 28آذر..ک چشات از خستگی باز نمیشه ولی انقد حالت خوبه ک حس میکنی دنیا مال توعه...خدارو شاکرم ک محتاج کسی نیستم...اما...تظاهر...یوقتایی هم میشه آدما خوب نیستن ولی میخندن...ولی اطرافیانشون فک میکنن تو دلشون غمی نیس....تظاهر ...من اینروزا تظاهر کردم...اینا اعترافه....ک یادم نره اینروزا تنها بودم...با تنهایی ساختم و حالا خوبه حالام...تظاهر حفظ ظاهره و من هیچوقت خودمو نباختم حتی روزایی ک خیلی فک میکردن بعد رفتنشون زندگی تموم میشه...ولی من پای حرفم هستم....زندگی سخته...تنهایی سخته...ولی میگذره...فقط دیدگاها عوض میشن تو چرخش زمین و گذران زمان....ی درس قشنگ دنیا..انتظار هم تاریخ انقضا داره....تاریخش ک بگذره باید بندازی جلوی سگا....سگایی ک خیلی وقت بود منتظر بودن ک ی شکار معصومو تور کنن...حرف آخرم...ی یادگار...ی موزیک...حمید عسگری...چشمای خیس..خداحافظ واسه همیشه یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...ادامه مطلب
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : خداحافظ گاری کوپر,خداحافظ رفیق,خداحافظ همین حالا, نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 21:16

خداوکیلی سخته...بو هم ک میده...جیگرش هم ک دراومد..این مدفوعش هست...اونم زد بیرون..خلاصه ک ماهی رو پاک شده بخرید!!القصه..شنبه جایزه گرفتم..استاد فرمودند با این جنس صدا تا سه ماه دیگه میتونم تو مسابقات کشوری شرکت کنم...روحت شاد بابا ک خطمونو آوردی رو خط قرآن...دیگه بگم خیلی خوب با محیط کاری دارم اوکی میشم و اینکه خوشحالم ک سیستم حسابداری دولتی رو زووود یاد میگیرم ایشالا...امیدم هزاربرابر شده ک ایشالا راه های زیادی هست ک اینجا بمونم..بعد دوماه شاید هم یذره بیشتر فردا ب دستور رییس میریم سالن با همکارا!!!و امان از عادت...فقط همین باشه از منفی ترین حس این روزای قشنگ...دقیقا مثه اینه تو اوج گرمای زاهدان داری شیرموز میخوری یهووو بپره گلوووت...زهرمارت میشه..زهرمار!!!تنها حرفیه ک اینروزا ب دل بی صاحبم میزنم..زهرمار!!!خدا داداشامو نگه داره،روزای سختی بود اینروزا ب هرحال از خیلی لحاظا ولی ب لطف خدا داره میگذره.راضی ام ب رضای خدا...راستی ی چیزی..50تا آیه از واقعه رو حفظ کردم..حاجی قراره ب حافظ واقعه جایزه بده...کاش جایزه زیارت امام رضام باشه خب...انقد دلتنگم و حرف دارم ک ی کنج حرم باشه و ی دل شکسته یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...ادامه مطلب
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 59 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 22:05

تصور میکردم دیگر به او فکر نخواهم کرد،اما کافی بود لحظه ای در محلی اندکی آرام،تنها شوم تا یاد او باز به سراغم بیاید...آنا گاوالدا

 

یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 20 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 22:05

و ب نام پدر...و قسم ب عظمت سایه اش ک سنگین است...دردش سنگین است...غم نبودش سنگین است...و کاش پدر بود...فقط بود و میدید...کاش لااقل دست و پایی داشت برای بوسیدن...اصلا بگذار ساده بگویم از عظمت نام پدر همین بس ک بابا جان داد تا نان دهد و ما فراموش کرده بودیم ک پدر تکرار شدنی نیست...مثل نفسی..دمی...ثانیه ای...نسیمی ک میگذردو دیگر گذشته است...و وای از پدرماااااان!!!!وای بر پدرمان ک پدرمان را درآورد...!ی سیب ...ما بهشتمان را ب یک سیب باختیم...پدرمان یادش رفت یا خاست ک یادش برود را نمیدانم اما ما را ب خودمان،ب پدر فراموش کارمان ب جهنم کذایی و هفت رنگ زمین تبعید کردند...یادمان رفت...خاستیم ک یادمان برود...و خدا ناامید شد از اشرف مخلوقاتش...!!فراموشی و از آن بدتر شاید تظاهر ب فراموشی...درد جامعه ی امروز آدمزاده ها یا آدمیزادها!!و فلانی چ پولها جمع کرد و یادش رفت سرجاده آن زن کودکی در پشت گذاشته میگوید بخاری خانه ام خراب است کمک کنید...و یادم رفت بگویم دلم میسوزد برای هدفمااان....آمده بودیم مدینه فاضله بسازیم...آمده بودیم خدایمان را سربلند کنیم اما یادمان رفت ک خداگفته بود آن سیب ن...یادمان رفت. یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...ادامه مطلب
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 25 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 22:05

مثل اولین قطرات بارااااان....مشکوکم ب آمدنت!!!؟!؟!؟؟!!!

یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : شک در نماز,شک به همسر,شک میکنم گروه سون,شک گرایی,شک در نماز چهار رکعتی, نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 38 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 22:05

اول بگم ک بعد مدتها ی فیلمو دنبال میکنم...بعد شهرزاد شخصیت یکتارو خیلی دوس دارم...البته بازیگر شهرزاد و بیشتر از شخصیت شهرزاد دوس داشتماااا...بگذریم..شش شهریور یادم میاد...باز هم مثه کرمان رفتن و مکه رفتنم ساک ب دست رفتم سرخاک بابام...شاید میدونستم قراره باز روزهای سختیو بگذرونم ک انقد زار میزدم...اینجور وقتا راستش جاش بیشتر میاد بابام...زیاد نگذشته بود از ایام خدمتم ک قصه های فرناز شروع شد...نشد دیگه...نشد..راضی ام ب رضای خدا ولی هنوز بعد آخرین حرفمون هرلحظه ب یادشمو وبلاگشو چک میکنم...آخه میدونی تنها راهی ک اینروزا میتونم حسش کنم همین یادگاریشه تو این دنیا...وقتی میخونم وبلاگشو حس میکنم پیشمه..خنده هامون...گریه هامون..همه چی یادم میاد..ولی دروغ چرا میترسم از روزی ک بنویسه دارم عروس میشم واسه همینه ک آهنگ عروس امین حبیبیو سیو کردمو آماده دارم تو گوشیم!راستش کنار اومدم...اگه اسمش قسمته...اگه اسمش نخواستنه یا واقعیت بهرحال کنار اومدم باهاش..ولی خب ب قول فرناز دله دیگه...ی مطلب داشت سنگین بود اسمش...چقد اذیت شدم راستی...ب هرحال ب قول محسن ی سری چیزایی رو ب گوشتت وصله یهو نمیتونی از خودت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...ادامه مطلب
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 22 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 22:04

چراغ سبز...پشت مه...از ی فاصله ی دور...تو ی جای تاریک و شلوغ...پر از آدمای بد...!!شکر خدا.فک کنم بالاخره رسید اونروزی ک فرشتتو برام بفرستی هرچند ب قول مدیرکل چک سفیدامضا ندارم ک بگم دنیا دست از سرم برداشته ولی ایمان دارم ب روزای خوب ک منتظرش بودم...اینو امروز مینویسم واسه ی آینده ی ن چندان دور؛خدا یکی از فرشته هاشو برام رو کرد امروز.ی مدیرکل ک قراره برام پدری کنه..ممنون از عشق قدیمیم ک زمینه ی خدمت اومدنمو فراهم کرد و حالا....محاله کار خدا بی حکمت باشه.ب جرات میتونم بگم از قشنگترین روزای زندگیم بود امروز.بابت همه چی شکر..بابت همه چی.ب حق آقام امام رضا شنبه با همکا یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...ادامه مطلب
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 19 تاريخ : شنبه 8 آبان 1395 ساعت: 14:05

چقد خوووووبه اینروزا..شکر..هزاربار شکر..این که محسن هست ک یادم بندازه خدا همه ی کاراش رو حکمته..اینکه یادم بندازه خیلی وقته زندگی نکردم...حالا ک مخاطبی نداره نوشته هام مینویسم واسه پیمانی ک تازه متولد شد..حالا ک حسابمو صاف کردم با خیلیا ی غلط کردم بدهکارم ب خدا...خدایی ک میگذره...خدایی ک گوشش پر نیس..خدایی ک دلش پیش کس دیگه ای نیس...خدایی ک حافظش قویه..خدایی ک عهد نمیشکنه..و خدایی ک تنها نمیذاره بنده ای ک داره آدم میشه رو...بگذریم..چقد خوبه میز راستی..از این صندلیا ک میچرخن...فقط بدیش اینه خیلی صدا میده... علی سالار چای بیار واسه اقا ابراهیمی!!شکر.دایره ی طرح و برن یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...ادامه مطلب
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 17:44

روز جداییمون....قرار بود یجور دیگه باشه..ولی چیزی ک تهش معلوم بووود این بود..جدایی.نمیخاام بگم تو دلم چیا میگذره ولی واقعیت اینه ک شکستم امروز.بگذریم.بدترین درد آدما یا ن بهتر بگم بزرگترین تنبیه خدا اینه ک بدونن از کجا میخورن...بدونن دوای دردشون چیه..بدونن گره کور زندگیشون کجاس ولی نتوونن بازش کنن.خدا نیاره یوقت تو ی باتلاق گیر بیفتی طناب جلوت باشه ولی دستت نرسه بهش...از زندگیت رفتم ولی این نوشته رو بعنوان یادگارم میذارم چون یروزی میرسه ک جز این نوشته هیچی از من نمیشنوی...شاید اونروز مرده باشم...دختری ک هیچوقت اسمشو نشنیدی.دختری ک زندگیش بوودم.دختری ک از ت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...ادامه مطلب
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : 25,07,95 киров, نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 14:41

AmirA.H...میلاد راستاد:آهنگ خدمت...خیلی دوسش داشتم عشق سابق.زندگیم بودی.یادت بخیر.حرف دلمه

یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟...
ما را در سایت یکفت چشم مشکی و اینقدر کارایی...؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ordibeheshtiiiiio بازدید : 22 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 10:09